بازیگران | عکس بازیگران | بیوگرافی بازیگران
حلیمه سعیدی آسمانی شد| آنچه از زندگی حلیمه سعیدی نمی دانید؛ علت فوت چیست؟
علت اصلی فوت ایشان کهولت سن بود. چند وقتی بود مریض بودند. من میبردمشان سر صحنه، یکی ـ دو پلان میگرفت اما این اواخر وقتی زنگ میزدم میگفت دیگر برای بازی کردن جان ندارم و با پسرش هم حرف می زدم گفتند حالش خوب نیست که متاسفانه امروز فوت کردند.
بازیگر سریالهای طنز تلویزیون امروز جمعه ـ ۲۲ بهمن ماه ـ در سن ۸۷ سالگی درگذشت. امیر غفارمنش ـ بازیگر ـ که در سریال طنز «خوشنشینها» نقش پسر حلیمه سعیدی را ایفا میکرد، در گفتوگویی با ایسنا این خبر را تایید کرد و گفت: علت اصلی فوت ایشان کهولت سن بود. چند وقتی بود مریض بودند. من میبردمشان سر صحنه، یکی ـ دو پلان میگرفت اما این اواخر وقتی زنگ میزدم میگفت دیگر برای بازی کردن جان ندارم و با پسرش هم حرف می زدم گفتند حالش خوب نیست که متاسفانه امروز فوت کردند.
غفارمنش در پی فوت حلیمه سعیدی در صفحه اینستاگرامش هم نوشته است: «مادرم روحت شاد. مادر با نمک و قند و عسلم. خیلی باحال بودی. بازیگر نبودی، کمدین نبودی ولی ذاتت نمک داشت و غریزهات بازیگر بود. یه ایران باهات خندید و الان همه یادت میکنند و برات دعای خیر. روحت شاد مادرم»
حلیمه سعیدی در چندین فیلم سینمایی و سریال طنز بازی داشته است. «خوشنشینها»، «ترش و شیرین»، «راه در رو» و «زن بابا» از جمله سریالهای طنزی است که او در آنها ایفای نقش کرده است. از دیگر کارهای او میتوان به شاهرگ، زوج یا فرد، معراجیها و دزد و پلیس اشاره کرد.
حلیمه سعیدی (متولد 1315 در ضیاآباد قزوین) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است. وی بیشتر بیشتر در آثار طنز تلویزیونی حضور داشته است.برای نخستین بار رضا عطاران بازیگر و کارگردان ایرانی به او پیشنهاد بازی داد و پس از گرفتن تست در برابر دوربین، مشغول به بازی شد.«حلیمه سعیدی» مادر شهید «رضا لشکری» هستم. سال 1313در شهر «ضیاءآباد» قزوین به دنیا آمدم. این شهر 9 فرسخ بعد از شهر «قزوین «کنار تاکستان قرار گرفته.
آشنایی و ازدواج حلیمه سعیدی
حلیمه سعیدی می گوید:حاجی را هم قبل از ازدواج اصلا ندیده بودم چون زیاد از خانه بیرون نمی رفتم، وقتی هم می رفتم با آقام می رفتم. حاجی هم تهران کار می کرد.همسر حلیمه سعیدی می گوید:من ایشان را دیده بودم و کاملا می شناختم. با هم همسایه بودیم. آن موقع برای کارم می آمدم تهران و بر می گشتم و گاهی می دیدمش. اصلا خودم رفتم به خواهرم پیشنهاد دادم که برویم خواستگاری ایشان. آن موقع پدرم مرحوم شده بود و من با خواهرم زندگی می کردم.
ازدواج حلیمه سعیدی
خواهر حاج آقا آمد خواستگاری و خواهر بزرگ من هم قبول کرد. قدیم ها که با هم حرف نمی زدند. یک هفته قبل از عروسی عقد بود و بعد هم ازدواج می کردیم.
18 سالم بودکه ازدواج کردم او می گوید:من ترشیده بودم! خواهرم خواستگار ها را رد می کرد.یک خواهر من 9 سالش بود که ازدواج کرد و یک خواهرم هم 12 سالش. من آخری بودم. توی یک ماه کلی خواستگار داشتم اما خواهر بزرگم نمی گذاشت ازدواج کنم و هر کدام را به نوعی رد می کرد. من آن موقع که نفهمیدم، بعدا متوجه شدم که خواهرم کلی خواستگار را جواب کرده. البته من هم 18 ساله نبودم. قدیم ها شناسنامه پسر را 2 سال دیرتر می گرفتند که دیرتر برود سربازی و دخترها را هم دو سال زودتر می گرفتند تا زودتر بتوانند عقدش کند. یعنی من 16 ساله بودم که ازدواج کردم.
زندگی خانوادگی حلیمه سعیدی
پدرم «حاج فتح الله» کشاورز بود و گندم می کاشت و باغ انگور و گوسفند هم داشتیم. پدرم خیلی کار داشت و برای این که بتواند به همه کارهایش رسیدگی کند کارگر می گرفت. مادرم اسمش «طاووس» بود، پدرم سواد قرآنی داشت اما مادرم سواد نداشت. خودم هم 6 کلاس اکابر رفتم.(با خنده) شش سال را تو بیست سال تمام کردم، یکسال می رفتم، ده سال نمی رفتم .مادرم 7 پسر و 7 دختر به دنیا آورد اما پسرها همه شان در همان کودکی نظر خوردند و مردند. از 7 دختر هم فقط 5 نفر زنده ماندند. من خودم هم 7 پسر و 2 دختر به دنیا آوردم که الان فقط دو پسر و یک دختر دارم. تا می گفتند چقدر پسرت قشنگ است به دکتر نمی رسید و می مرد. مثلا یکی از آنها را که اسمش «حسن» بود تا دو سال و نیم اش شد، مردم گفتند:چقدر قشنگ است. بچه نظر خورد، غروب مریض شد و تا صبح مرد.