کدخبر: 4059

مصاحبه با ساعد سهیلی درباره عاشق شدنش

ساعد سهیلی بازیگری نام آشنا در سینمای کشور ایران است، جوانی که خیلی زود توانست پله های ترقی در سینمای کشور ایران را طی کند.

 

به گزارش سایت شمانیوز،درباره ساعد سهیلی اما باید این ویژگی رابه همه ی تفاوت های بزرگ و کوچکی اضافه کرد که او با کلیشه ای که از «بازیگر»ها در ذهن داریم، بازیگری که به خاطر سابقه سینمایی پدرش، از همان بدو تولد از نعمت «ژن خوب» برخوردار بود، اما خیلی صبر کرد تا دست آخر تصادفی پایش به پرده باز شد. کسیکه اگرچه اسمش تنها دریک «الف» و «ی» با نام پدر فرق میکند، اما در سینما راه اختصاصی خودش را رفته و امروز به اندازه همان الف تا ی از مسیر حرفه ای فاصله گرفته.

جوان سی ساله «آرام» و «سِرتِق»ی که «آهستگی» و «پیوستگی» رابه هر شتاب و عجله ای ترجیح می‌دهد ودر عین سرسختی بی صدا و منحصر به فردش در کار و زندگی چنان از اتفاقاتیکه برایش افتاده و حادثه هایی که وی را به این جا رسانده راضی است که گویی واقعا به صلحی با خودش رسیده است.

مصاحبه با ساعد سهیلی

خستین بازی مهم تان جلوی دوربین در 24 سالگی اتفاق افتاد، چرا اینقدر دیر؟

* پدرم کلا محتاط است و میترسید بازی من در فیلمش جواب ندهد. بالاخره پای آبروی حرفه ای اش در بین بود. شاید پیش خودش احساس کرده بود که من یک استعدادی دارم اما این ترس همراهش بودو مدام این تصمیم رابه عقب می انداخت. شاید اگر تله فیلم بهروز شفیعی «میان ماندن و رفتن» را بازی نکرده بودم، اصلا هیچوقت این اتفاق نمی افتاد.

چطور سر ازآن فیلم در آوردید؟

* یکی از دوستانم زنگ زد و گفت شعیبی و جواد عزتی «که بازیگردان آن کار بود» دارند تست میگیرند؛ من دارم میروم، تو هم بیا!

آن موقع چه کار میکردید؟

 

* گیج بودم! نمیدانستم راهم چیست و به چه چیزهایی دلبستگی دارم. فقط زندگی ام را می گذراندم. برای این تست بازیگری هم خیلی شانسی رفتم. بعدش جواد عزتی گفت چقدر خوب، چقدر عالی! آن موقع عزتی اصلا نمیدانست پدرم کیست، وسط های فیلم برداری یک روز ازم پرسید، سعید سهیلی پدر شماست؟ سر آن فیلم من از جشنواره فیلمهای ویدئویی جایزه بهترین بازیگری را گرفت. فکر می‌کنم بعد ازآن جایزه بود که پدرم احساس کرد میتواند روی من حساب کند.

قبل از این اتفاق ها دلتان میخواست بازیگر شوید؟

* نه، البته خیلی علاقه داشتم؛ مثلاً با پسرعموهایم تئاتر دانشجویی کار میکردیم یا موقع خدمتم در شهرک دفاع مقدس، وقتی گروه های فیلم برداری می آمدند، می رفتم و با علاقه بازی بازیگرها را تماشا می‌کردم. گاهی هم احساس می‌کردم می‌توانم بهتر از خیلی از آن ها باشم! این تحلیل ها را در ذهن داشتم ولی هیچوقت جرأت نداشتم که بلند بگویم میتوانم.

نخستین پلانی راکه سر «گشت ارشاد» بازی کردید یادتان هست؟

* بله. داشتم در خانه املت درست میکردم؛ باید می آمدم سمت حمید فرخ نژاد و دیالوگم را می‌گفتم. از استرس همه ی بدنم خیس شده بود. کلا اعتماد به نفس خیلی بالایی نداشتم.

* خیلی بهتر شده ام. آنجا فضا برای کسیکه تازه آمده و پدرش هم کارگردان است، سنگین بود. همه ی یک گاردی نسبت به من داشتند که به شان حق می دادم. اما رفته رفته این گارد شکسته شد. حمید هم وقتی دید دارم تلاش می‌کنم و برایم مهم است، پشتم ایستاد و حمایتم کرد و دیگر آسان تر جلوی دوربین حاضر شدم.

چطور جزئیات نقش را پیدا می‌کردید؟

* راستش برای «گشت ارشاد» خیلی اذیت شدم، چون تجربه ای نداشتم. بنابر این وادار بودم برای پیدا کردن کاراکتر «حسن» مسیرهای زیادی را طی کنم ودر واقع مدام از این شاخه به آن شاخه بپرم؛ رفتم بیمارهای روانی را دیدم. با دکترها صحبت کردم، توی اینترنت سرچ کردم، کتاب خواندم… مدام داشتم می چرخیدم، ولی نمی‌دانستم دنبال چه هستم؛ فقط می‌خواستم موفق شوم

خیلی تحقیقات محیطی داشتم. تازه مجوزی هم نداشتم که بتوانم وارد بیمارستان شوم. وادار بودم به این بهانه که «خودمان مریض داریم»، از دکترها سوال کنم تا بروم چند لحظه ای بیمارها را ببینم. آخر سر هم سعی کردم خیلی حسی و دلی جلوی دوربین بروم و صادقانه بازی کنم.

اگر این اتفاق نمی افتاد، باز این قدر جدی این مسیر را ادامه می دادید؟

* اگر این نامزدی نبود یا مردم به من توجه نمیکردند، قطعا سر همان فیلم اول بازیگری را کنار می گذاشتم ولی توجه آدم های بزرگ سینما و مردم انرژی من را برای ادامه مسیر خیلی زیاد کرد.

چطور سر از «چند متر مکعب عشق» در آوردید؟

* پیشنهادهای زیادی نداشتم ولی کلا حس ششم قوی دارم. سر «چند متر مکعب عشق» هم، فیلم برداری بعد از سه روز کار متوقف شده بود. بازیگر اصلی شان یونس غزالی بود که مشکلی برایش پیش آمد و شرایط کار را نداشت. بعد آقای محمودی زنگ زد به من و رفتم دفترشان. گفت ما فکر نمی‌کردیم صورتت به این کاراکتر بخورد اما چند شب پیش به صورت اتفاقی قسمتی از «گشت ارشاد» را دیدم و نظرم عوض شد.

برای این پیشنهاد، با پدرتان مشورت نکردید؟

* نه. کلا ارتباطمان باهم خیلی زیاد نیست. نه که بگویم باهم بد هستیم؛ اصلا. اما مشورت مان کم است و صحبت های مان زیاد درباره سینما نیست.

 

سر صحنه این چند همکاری تان، احساس میکردید که دارید با پدرتان کار می‌کنید؟

* سر فیلمهای پدرم، یک جاهایی خیلی اذیت می‌شوم. خیلی سختگیرانه مرا تحت فشار می‌گذارد. مثلاً اگر بازیگر دیگری اشتباه کند، غرش رابه من می‌زند [میخندد] من هم یک جاهایی صدایم در می‌آید که «فلانی اینکار را کرده، به من چه؟!» سر صحنه هیچوقت احساس «پدر و پسری» نمی‌کنم. حتی برعکس، خیلی احساس «غریبگی» میکنم. با کارگردان های دیگر بیشتر رفیقم تا با پدرم.

ارسال نظر: